گاهی اوقات در دستگاه اهل بیت (ع) می بینم برخی خدمت می کنند، به خادمان و مبلغین اهل بیت پیام ارسال میکنند و در انتها می نویسند، دکتر فلانی، یا مهندس فلانی. آیا فخر فروشی به مدارک و مناصب دنیوی در دایره مبلغین و ستایشگران اهل بیت(ع) می گنجد؟ نا خودآگاه یاد سرلشکری می افتم که در اوج قدرت وقتی امام حسین (ع) و حقیقت مسیرش را درک کرد، گفت “سرباز صفر ولایتم”، آیا امام حسین (ع) شهید شد تا من از نام او نان بخورم و دکتر و مهندس خطاب شوم؟ یا اینکه به فرمایش رهبر، انقلاب عاشورا یک فرهنگ است.
فرهنگ عاشورا گذشت، فداکاری غلبه برنفس بود یا دنیا طلبی؟ دشمنان امام حسین (ع) در مقابله با عدالت و ولایت هم وزن شمشیر سربازان جنگی، طلا دادند تا شمشیر زمین گذارند تا از مسیر حقیقت به مسیر غیر حسینی پانهند، دادن کارت هدیه، مرغ و ماهی اگر به نیت قرب الهی نباشد و آیا با بررسی و تقسیم درست بین مستحقین نباشد، آیا اسلام ابوسفیان و یزیدیان نیست؟ اینکه با آبروی ذاکرین جوان و مستعد بازی کنیم که او نباشد، هیئتش نباشد تا مرا بیشتر تحویل بگیرند، آیا این غایت رسالت خدمت به نوکران و خادمان و مبلغان اهل بیت (ع) است؟!
نمی بینیم ستارالعیوب را؟ چه شد ما را که روضه گذشت و ایثار خواندیم اما از اصل ماجرا بعضاً عقب ماندیم. آیا حضرت عباس لیسانس داشت که بعد حدوداً هزارپانصد سال مظهر ادب و وفا است؟ برای چه کسانی فخر می فروشم؟ چرا فراموش کردم که همه از خاکیم و به خاک خواهیم برگشت. استفاده از القاب مجازی دکتر، مهندس، پرفسور را در دستگاه پر فضیلت آل الله اقدام نفسانی دریافتم و فهمیدم اگر اهل نفس باشم هرگز خدمتگزار اصلح نمی شوم، ما حسینیان باید کربلائی تر شویم و پیشوندی بالاتر از کربلایی ندانیم که کربلایی یعنی مقابله بر نفس و برتعلقات به نیت قرب الی الله.
خدایا قبول کن، من معصوم نیستم، خدایا بی عیب نیستم، دستمان را بگیر، کربلائی ترمان بفرما.
یادداشتی از محمد صادق رجبی، فعال سیاسی، اجتماعی و مذهبی