رییس شورای شهر سابق رشت :این روزها شوراها به هیچ کسی پاسخگو نیستند
اختصاصی زرجوب،بخش گفت و گو: چیزی به انتخابات شورای چهارم نمانده بود که شنیده شدن نام یک چهره آکادمیک و متخصص ، معادلات سیاسی انتخابات را به هم زد .این استاد غیر سیاسی دانشگاه با سوابق و مدارج علمی درخشان ابتدا نظر و توجه نخبگان و پس از آن به سرعت نظر عامه ی مردم را به خود جلب کرد به گونه ای که توانست جایگاه نخست انتخابات آن دوره شورا را نصیب خود کند.
شورای چهارم عنوان متخصص ترین شورای تاریخ رشت را به دوش می کشید .
رشت در ایام مدیریت این شورا روزهای پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشت و خاطرات عجیبی از این روزها در تقویم فعالین سیاسی اجتماعی رقم خوردهاست.
دکتر رضا جمشیدی که رئیس این شورای پرهیاهو و پردغدغه بود و در سال پایانی شورا ، خیز دوم سیاسی خود را برای انتخابات مجلس رشت برداشت و با نامهربانی نهادهای نظارتی از ادامه رقابت جا ماند و در عین ناباوری طرفداران بیشمارش ، در دقیقه ی نود از رسیدن به کرسی مجلس جا ماند.
وی به دانشگاه و فعالیتهای علمی رجوع کرد و برای طی مدارج علمی ویژه تر مجددا راهی دانشگاه های آن سوی جهان شد.
گفتگوی راه دور ما با دکتر رضا جمشیدی درباره رویاها و دغدغه های ش برای رشت دیروز و رشت فردا را با هم می خوانیم:
به عنوان فردی که در دوره ای مسوولیت ارشد در مدیریت شهری داشته و اکنون از بیرون گود نظاره گر و منتقد مدیریت شهری است ، وضعیت عمومی مدیریت شهری رشت را چگونه ارزیابی می کنید؟
_با سلام و احترام به پیشگاه شهروندان محترم کلانشهر رشت و تشکر فراوان از جنابعالی بابت پیگیری مسائل مدیریت شهری، به استحضار میرساند که مدیریت شهری کلانشهر رشت متاسفانه در یک دور باطلی افتاده است که درآمدن از این حلقه نیازمند خانه تکانی اساسی میباشد. شاید بهتر باشد موشکافی وضعیت سالهای اخیر کلانشهر رشت به متخصصان علوم انسانی سپرده شود اما بنده به مدد اندک تجربه حاصله از زمان کوتاهی که در امورات مدیریت شهری بوده ام صرفا در محدوده دانش خویش نظرات شخصی خود را ارائه مینمایم. به نظر بنده عدم توفیق مدیریت شهری را شاید بتوان از چند دیدگاه تحلیل کرد. در دیدگاه اول به نقش نه چندان مثبت شوراها شاید بتوان اشاره کرد که البته بخشی از این عدم کارآیی شوراها به قانون نه چندان مترقی و عدم وجود معیارهای فنی و کیفی برای کاندیداتوری در شوراها بر میگردد و بخشی نیز به نقش دستگاههای نظارتی در بررسی و تایید صلاحیتها مربوط میباشد. به طور مشخص باید عرض کنم که در قانون فعلی هر کسی که تحصیلات حداقلی مصرح در قانون را داشته باشد میتواند برای جامعیت بخشیدن به وظایف سی و پنج گانه مذکور در قانون انتخابات شوراها کاندیدا گردد و در واقع ارتباط تحصیلات شما با شرح وظایف ذکر شده و همچنین داشتن سوابق مدیریتی به هیچ عنوان اهمیتی ندارد. نکته مهم دیگر اینکه دستگاههای محترم نظارتی گاها بدون توجه به پتانسیل علمی و فنی فرد مقابل صرفا صلاحیت عمومی فرد را آنهم با تکیه بر برخی گزارش ها و بعضا خیلی سختگیرانه طوری اعمال میکنند که فرد عملا نتواند با روحیه مناسب ایفای نقش نماید. چنین مواردی باعث دلسردی افراد متخصص و تحصیل کرده و حتی مدیران با سوابق نسبتا خوب میگردد چرا که کاندیداتوری عملا منجر به شخم زدن زندگی شخصی و برملا شدن موارد نازیبای درست و غلط میگردد. بنابراین مجموعا افراد با کیفیتی به شوراها راه پیدا نمیکنند و اینگونه میشود که فردی که فرق متر مکعب و سی سی را نمی داند ممکن است با پروپاگاندا و تبلیغات پوچ بتواند حتی رای بالایی را هم کسب نماید و آنوقت بیاید و از سراوان و شیرابه آن و از این حرفهای دهان پرکن بگوید در حالی که در ذهن و فکر خویش هیچ گونه تسلطی به موضوع احساس ننماید. بنده ضمن احترام برای همکاران خویش در شوراهای شهر و روستا و اذعان به وجود گاها افراد برجسته در این شوراها فکر میکنم در مجموع وجود و نقش شوراها در حال حاضر مهمترین مانع توسعه شهری میباشد.
می دانم که در دوران مدیریت خود آرزوهای کوچک و بزرگ بسیاری برای رشت داشتید ، چقدر از این رویاها محقق شد و علت عدم تحقق بعضی ها شان چه بود؟
بنده نیز از انتقادات مطرح شده در پاسخ به سوال اول مصون نمیباشم. اما قطعا برنامه ها و پروژه های بسیار خوب و گاها جاه طلبانه ای برای رشت مدنظر داشتم. به عنوان مثال ساماندهی رودخانه های زرجوب و گوهررود را با تمام توان از فاز صفر تا پایان فاز دو پیش بردیم و با همکاری اعضای محترم شورای چهارم فاز سوم را در بودجه سال ۹۴ تصویب نمودیم. علاوه بر این شروع کارهای خوب شورای محترم پنجم در حوزه ساماندهی شیرابه سراوان مربوط به اموراتی بود که بنده و همکارانم در شورای چهارم انجام دادیم. به طور مشخص اگر به بودجه سال ۹۴ مراجعه نمایید موضوع اجرای تصفیه خانه شیرابه سراوان در کنار ساماندهی مرکز دفن موجود از مصوبات شورای چهارم بود. این بدان معنی است که امورات مربوط به مطالعات و طراحی در سال قبل از آن انجام گردیده بود. اما اگر دقت نمایید با وجود مصوبات پر طمطراق عملا طرحهای مد نظر اجرا نشد. دلیل آن امر به طور مستقیم به شهردار وقت برمیگردد که به جای چنین پروژه هایی به دنبال پروژه های زود بازده و پر سر وصدایی چون پیاده راه میدان شهرداری رفته و عملا این دو پروژه را رها نمود و متاسفانه مطلع شدم که از محل اجرای پر مسئله و غیر کارشناسی و سراسیمه چنین پروژه هایی شخص شهردار وقت آسیب های قضایی زیادی به خود و اطرافیان خویش زدند که بعدها پای سازمانهای بازرسی و نظارتی به شهرداری باز شده و رسیدگی به مشکلات آن پروژه احکام سنگینی را برای برخی در پی داشت. چیزی که پیداست آن است که به طور غیر مستقیم شورای چهارم مسئول این کوتاهی بود چرا که وقتی پروژه ای را شورا مصوب میکند و شهردار اجرا نمی کند دو حالت دارد یا شهردار وقعی به مصوبات شورا نگذاشته و یا شورا در پشت پرده دنبال مسائل دیگری است که برای خودش نیز مصوباتش ارزشی ندارد.
راهکار های کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت تان برای عبور رشت از مشکلات عدیده ای که با آن سردرگریبان است چیست؟
به اعتقاد بنده در کوتاه مدت شاید بهتر باشد دستگاههای محترم نظارتی به وظایف بر زمین مانده نظارتی شورا ها نیز ورود نمایند و اینطور نباشد که فقط شهرداران را مخاطب خویش قرار دهند. به عبارت دیگر شوراها در حال حاضر به هیچ کس پاسخگو نیستند و لذا این هزینه هایی که بر مردم تحمیل میگردد را چه کسی باید متقبل گردد؟ اگر چه ممکن است شخصی بگوید مطابق قانون شوراها باید بودجه را تفریغ نمایند و به وزارت کشور گزارش نمایند اما قانون نگفته است که اگر شورا علاقه ای به انجام چنین کاری نداشت تکلیف مردم و پروژه های بر زمین مانده چیست؟ اما در میان مدت به نظرم بایستی به کمک سمن ها (نه احزاب) به جامعه آموزش دهیم تا انتخابهای درستی برای دوره ششم شوراها داشته باشند. علت اینکه خیلی به احزاب خوش بین نیستم این است که متاسفانه در کشور ما ندیده ام احزاب برنامه ای برای توسعه ارائه نمایند و شخص را مکلف نمایند پس از انتخاب برنامه های توسعه گرایانه مشخصی را دنبال نمایند. بنابراین مردم دقیقا نمی دانند مثلا احزاب اصلاح طلب و یا اصولگرا در مباحث مدیریت شهری چه اولویتهایی دارند و لذا همچون شرایط فعلی جامعه اعتقادشان را به احزاب فعلی (نه تحزب) از دست داده اند. اما در نقطه مقابل سمن ها قرار دارند که بنده به آنها خیلی خوش بین تر هستم چرا که این سازمانهای مردم نهاد عمدتا متشکل از افرادی بی ادعا و گاها عاشق کار و دارای ایده های توسعه گرایانه و بشردوستانه هستند که اگر در مباحث مدیریت شهری اینگونه ایفای نقش نمایند به اعتقاد بنده میتوانند حتی در میان مدت جایگاه قوی تر و موثر تری را به دست آورند. به عنوان مثال بنده میتوانم به سمن هایی که در حوزه محیط زیست در شهر رشت فعال میباشند اشاره نمایند و حتی سخنرانی های منظمی که مرتبط با توسعه پایدار در این شهر انجام میگیرد نشان از عشق به شهر و توسعه و محیط زیست میباشد. لذا جامعه باید اینها را بیشتر بشناسد نه صرفا احزاب را. اما در ارتباط با اقدام دراز مدت به نظرم باید مجلس شورای اسلامی قانون شوراها را به طور اساسی اصلاح نماید و دو تغییر اساسی ضروری میباشد. اول اینکه معیارهای کاندیداتوری افراد تخصصی باشد و دوم اینکه شوراها را مسئولیت پذیر نمایند. ضمن اینکه موضوع آموزش اجباری اعضای محترم شورا نیز بایستی به نوعی مد نظر قرار گیرد.
نقش تحصیلات مرتبط ، بومی بودن و داشتن تجربه مرتبط مدیریتی را در کیفیت عملکرد شهرداران شهرهای بزرگ به تفکیک بررسی و تحلیل فرمائید.
در ارتباط با پیش نیازهای انتخاب شهردار به اعتقاد اینجانب در حال حاضر قانون سفت و سختتری نسبت به انتخاب شوراها وجود دارد. اگر چه اعتقاد دارم دولت تدبیر و امید در این ارتباط به جای اصلاح قانون و رفع اشکالات متاسفانه در جهت عکس عمل نموده و آیین نامه اخیر کمی طنز گونه است و موارد سکوت زیادی دارد. قطعا نقش تحصیلات میتواند بسیار مهم باشد اما شما این را میدانید که در کشوری که ۲۴۰۰ دانشگاه با کیفیتهای گاها نازل وجود دارد بالاخره فرد از یک حلبی آبادی فوق لیسانس گرفته و لذا مجوز حضور در هر جایی را پیدا میکند و لیکن بنده فکر میکنم تحصیلات صرف نمیتواند ملاک درستی باشد. در عوض کارنامه تحصیلی میتواند به عنوان یکی از معیارها (نه تنها معیار) مد نظر جدی قرار گیرد. به عنوان مثال رتبه بندی دانشگاه محل فارغ التحصیلی و معدل میتواند مورد توجه قرار گیرد. علاوه بر این بنده اعتقاد دارم یک تحصیل کرده صرف اگر دارای سوابق مرتبط با مدیریت شهری نباشد شاید نتواند موفق باشد لذا سوابق حضور در شهرداری و شوراها میتواند دیده شود که البته مورد اول در قانون موجود است اما مورد دوم دیده نشده است. اما در ارتباط با بومی گرایی بایستی عرض کنم که امروزه در دنیا این امر منسوخ شده است و اگر دقت بفرمایید شهردار لندن یک پاکستانی الاصل میباشد و متاسفانه چند سالی است در شهر رشت این موضوع بسیار پررنگ گردیده است و حتی در انتخابات شورای پنجم برخی ها خیلی خوش خیال بودند که به اصطلاح غیر رشتی ها دیگر در شورا حضور ندارند! اما دیدیم که شورای پنجم شاید ضعیف تر از همه ادوار شوراها ظاهر شد! بنده برخی از همکاران شورا را که اتفاقا متولد رشت میباشند دیده ام که به جز آسیب برای شهر رشت هیچ چیزی نداشته اند و مطمئنم مردم به چنین افرادی نمره قبولی نمی دهند اما گاها با پروپاگاندا و تکیه بر پوپولیسم برخی ها سوار بر موج احساسات مردم شده و توانسته اند حتی آرای خوبی را نیز به خود اختصاص دهند. امروزه در دنیا شهرها و کشورهای مترقی سعی میکنند به افراد دارای امتیازهای ویژه حق شهروندی عطا نمایند و به عنوان مثال بنده خود شاهدم که قشر قدیمی و بومی کانادا هیچ علاقه ای ندارند که راجع به بومی گرایی صحبت شود بلکه برعکس اعتقاد دارند که همه شهروندان باید با یک نگاه دیده شوند. خوب اینها آسیبهای رشت میباشد و به نظرم مردمی با چنین فرهنگ غنی به راحتی میتوانند شهروندان با کلاس بالایی را به خود جذب نموده تا رشت به جایگاه نخستین خویش بازگردد. لب مطلب بنده این است که اگر قرار است فرد یا افراد بی سوادی صرف اینکه تا سه نسل قبل آن مثلا متولد فلان محله قدیمی رشت بوده اند اما به چیزی به جز خود فکر نکنند آیا انتخابشان خیانت به رشت نیست؟ بنده حتی فکر میکنم اگر شما بروید از شهری مثل تبریز یا اصفهان یازده نفر را به عنوان عضو شورا بیاورید و یک شهردار بومی و یا حتی غیر بومی را در راس مدیریت شهری بگذارید ممکن است خیلی بهتر کار کنند چرا که احتمالا کمتر اسیر زد و بندها گردند. این حرفها البته ممکن است کمی رادیکال تلقی گردید چرا که در همه ادوار شوراهای رشت و همینطور شورای محترم پنجم ما افراد شرافتمند و دست پاک نیز داشته ایم که عاشق توسعه رشت بوده اند اما جریان عمومی شورا آنها را نیز از مدار توسعه خارج نموده است.
آیا می توان امیدوار بود که متخصصین دلسوزی همچون دکتر جمشیدی بار دیگر برای مدیریت شهر خود به آن دیار برگردند و سکانهای مدیریتی را رد دست بگیرند ؟
افرادی مثل بنده که همه دستاوردهای اندک خویش را مدیون اعتماد مردم باسواد و نخبه پرور رشت بوده اند باید افتخار نمایند که بتوانند روزی مجددا در شهر رشت و در کشور عزیز ایران ایفای نقش نمایند. بنده اخیرا در کانادا جوانی رشتی را یافتم که انتخابات ۹۲ را به خوبی به خاطر داشت و در آن زمان ظاهرا کلاس ششم ابتدایی بوده است. این سطح از یادآوری و توجه نشان از شعور بالای مردم رشت دارد. اما مسئله این است که امثال بنده معمولا برای دست گرفتن مناصب سیاسی و اجرایی گزینه های اول رد صلاحیت هستیم و کوچکترین خطاهای داشته و نداشته ما را جلوی ذره بین گذاشته و به قول یکی از نمایندگان ادوار رشت قبر ما را خیلی زود میکنند. لذا ضمن اینکه خیلی خوش بین نیستم اما اعتقاد دارم کشور ایران اگر بخواهد راه کشورهایی چون چین و کره جنوبی را برود باید نخبگانش از انزوا و عافیت طلبی خارج شده و هزینه پرداخت نمایند و راه توسعه کشور ورود همه صاحبان فکر به عرصه های مختلف میباشد. کنار ماندن راه را برای معدل های نزدیک دوازده و مدارک جعلی و تقلبی باز کرده و در نهایت این مردم هستند که آسیب جدی خواهند دید.کلام آخر اینکه رشت زمانی مجددا به جایگاه اول سابق خویش برمیگردد که دوستان محترم رسانه ای و سمن ها کمک نمایند تا افرادی در شوراها رای بیاورند که حداقل نماینده متوسطی برای شهر رشت باشند و لذا باید با چراغ قوه دنبال افراد موفق و سالم بگردیم و دعوت به کاندیداتوری نماییم و در این راه دستگاههای نظارتی هم باید نگاهشان را در کنار صلاحیت عمومی به صلاحیت تخصصی نیز معطوف دارند.در پایان روز خبرنگار را به همه بزرگوارانی که در راه رسالت خبررسانی و رشد و توسعه فرهنگی جامعه ما یگانه میباشند تبریک و خسته نباشید عرض نمایم.